محل تبلیغات شما

کلی اصرار که بیا بیرون ودلم برات تنگ شده و.

میگم وقت ندارم حالیش نیست

اومده تو صورتم نگاه کرده 

میگه 

اینقدر حامدم حامدم میکردی حامدتم دیدیم، اینقدر همه از نجابت سر سنگینی آقاتون تعریف میکردن، آقای شمارو هم دیدیم 

یادته بهت میگفتم آب باشه شناگر ماهری هستش

یادته می‌خندیدی 

بخند الهام حالا الهام خانوم 

تو صورتش نگاه کردم، ایشونم از این آدم های به ظاهر دوست ولی باطن دشمن هستش 

گفتم چیشده حالا 

گفت آره این هفته هر روز میرفتم باشگاه دیدم شوهرت میاد دنبال جاریت، چه بگو بخندی هم با هم میکردن صدا قهقهه هاشون تا اینور خیابون میومد 

منتظر نگام کرد 

لبخند زدم 

گفت ناراحت نیستی؟ 

گفتم از چی؟ 

گفت جاریت زیر پای شوهرت نشسته از چنگت درآورده 

تو صورتش خوشحالی رو میدیدم

میدونستم اینم از اون آدماس که اشک من در بیاد میخنده 

گفتم خب چیکار کنم؟ 

گوشیش سریع در آورده فیلم نشون داده، گفت چند روز دیدم اینجوریه گفتم برات فیلم بگیرم بعدا مدرک داشته باشی علیه جفتشون 

فیلم پلی کرده گوشی داده دستم

هنوز نگاهم به صورتش 

با اصرار میگه فیلم و نگاه کن ببین خنده هاشون معلومه چقدر با هم خوشن 

نگام آوردم رو گوشی فیلم نگاه کردم تموم شد پاکش کردم گوشی رو دادم دستش 

دستم و بلند کردم گارسون بیاد برای گرفتن سفارش 

گفتم چی میخوری؟ 

هنگ بود 

میدونستم دشمن کم ندارم، اما فکر نمیکردم یه روز اینجوری کمر همت واسه بدبختی من بسته باشن که از شوهرم و به ظاهر روابط نامشروع با جاریم برام فیلم بگیرن 

خدایا خدایا 

همچین آدم هایی رو سر راه هیشکی حتی نامسلمون قرار نده 

آدم هایی که آبرو شرف حالیشون نیست 

آدم هایی که تیشه به ریشه ات میزنن 

یهو گفت الهام برات مهم نیست حامد داره بهت خیانت میکنه؟ 

گفتم واسه تو چرا مهمه؟ 

گفت نع واقعا هیچی برات مهم نیست؟ 

گفتم چرا یه چیز برام مهمه 

گفت چی؟ 

گفتم وقتی قهوه ام رو خوردم دیگه قیافه حال بهم زدنت و نبینم 

عصبانی گفت درست صحبت کن حالت از شوهرت بهم میخوره سر من خالی میکنی مگه تو نبودی میگفتی حامد اله حامد بله بیا تحویل بگیر دیگه مگه نمیگفتی حامدم منو ميپرسته حامدم اینجوری حامدم اونجوری 

حداقل حامدت وای می‌ستاد سالگرد عروسیتون بشه بعد اینجوری بره دنبال بقیه 

لبخند زدم 

از حامدم تعریف زیاد میکردم قبلا 

قبلا ها که فکر میکردم خوشحالی من خوشحالی بقیه س 

قبلا ها که فکر میکردم خداروشکر میکنن زندگی خوشبختی دارم 

قبلا ها خیلی احساساتم بروز میدادم 

اما شب تولدم 

22 سالگی لعنتی 

فهمیدم نه 

هرچی هست باید بین خودم و حامدم بمونه 

دیگه بین بقیه هیچی نگفتم 

محبتم و نسبت بهش توی جمع کم نکردم 

هنوزم که هنوزه هرجایی باشیم دورش میگردم 

سریع چایی و شربت و آبمیوه اش به راهه 

یکی‌دو ساعت میگذره بلند میشم برای حامدم چایی میریزم، صاحب خونه دوست داشت واسه مهمون هاش چایی بریزه بیاره، من برای حامدم چایی میریزم 

هنوزم شام جایی دعوت باشیم مرغ باشه حتی اگر غذاشون آماده باشه، یه سینه خشک از غذا جدا میکنم برای حامدم با زعفرون و روغن و گوجه سرخ میکنم 

هنوزم سر سفره کنار حامدم میشنم و همه ی برنج زعفرونی و زرشک و توی بشقابش میریزم 

هنوزم وقتی جوجه هستش سهم حامدم 3 تا گوجه س 

هنوزم مهمونی میریم جای من کنار حامدم و دستم تو دستش هست 

همه این توجه هارو میبینن 

همه میبینن الهام ثانیه به ثانیه ش حامدش هستش 

اما دیگه ازم راجب خوشبختیم چیزی نمیشنون 

چشم ندارن ببینن 

اینو شب 22 سالگی لعنتیم فهمیدم 

وقتی داشت تیشه به ریشه خوشبختیم می‌خورد 

این حرفایی هم که این دشمن عزیز میگفت مال قبل تر ها بود 

مال وقتی که یاد نگرفته بودم خوشبختیم و جار نزنم 

سفارش آوردن دوباره دهنش و باز کرد گفت میدونم ناراحتی، سخته خب دیدن این چیزا 

داشت ادامه می‌داد سرم بلند کردم گفتم میشه دهنت ببندی عزیزم؟ 

دوباره مثلا دوستانه گفت عزیزم من صلاحت میخوام

گفتم پس لطفا قهوه ات بخور از جلو چشام دور شو. نه دیگه بهم زنگ بزن نه خودتو بهم نشون بده دوست ندارم هربار دیدمت حالت تهوع بهم دست بده 

داشت میمرد بفهمه قضیه چیه من اينجوری آرومم 

چنتا فحش داد و رفت 

من موندم و خنده های آروم و یه قهوه ی خوش بو خوش طعم 

زنگ زدم برای حامد تعریف کردم پوکیده بود از خنده که بعضیا چقدر بیکارن و دنبال روابط ما 

خوشحالم بابت داشتن همسرم بابت داشتن خانواده همسرم 

خوشحالم بابت داشتن اون جاری 

خواهر بزرگتر منو حامد بود و هست 

هر دقیقه ای که حامد و فهیمه و من کنار هم باشیم اینقدر سر و حله هم میزاریم و میخندیم که حد نداره 

باز من رعایت میکنم 

حامد و فهیمه رو نمیشه جمع کرد

تو داشتیش حس خوشبختی نمی‌کردی؟

بارون و هوای سکسی

چشم مشکی کی بودی؟

حامدم ,حامد ,هم ,رو ,بهم ,سر ,برای حامدم ,بابت داشتن ,به ظاهر ,برات مهم ,ها که

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پژوهش سرای اندیشمندان فامنین استاد رحمت نبی پور درگاه (هنرهای رزمی) شی مائیسم